این فیلم که بر اساس کتاب غیرداستانی «رکود بزرگ: درون ماشین روز رستاخیز» (The Big Short: Inside the Doomsday Machine) اثر مایکل لوئیس ساخته شده است، داستان چند معاملهگر باهوش را روایت میکند که برای اولین بار و قبل از هر شخص دیگری از حباب مسکنی که باعث بحران مالی در سالهای 2007 تا 2008 شد، آگاه میشوند.
فیلم «رکود بزرگ» بهخاطر روش هوشمندانهاش برای تجزیه و تحلیل ابزارهای مالی پیچیده شناخته شده است، مثلاً در طول فیلم «مارگو رابی» درباره اوراق قرضه با پشتوانه وام مسکن توضیح میدهد. به طور کلی، این فیلم طیف وسیعی از واژگان مرتبط با امور مالی و بانکی را در ذهن مخاطبان حک میکند، به ویژه آنهایی که مربوط به بازار املاک و مستغلات و سیستم اعتباری هستد.
شاید بتوان گفت که یکی از بهترین و دقیقترین فیلم های مالی «مارجین کال» است که 24 ساعت از زندگی یک شرکت وال استریت در آستانه فاجعه را به تصویر میکشد.
مارجین کال به خوبی ریسکپذیری بیملاحظه برخی از بزرگترین بانکها در آستانه بحران مالی سال 2008، آن هم بر روی معاملات پیچیدهای که خودشان به سختی درک میکردند را نشان داده و تحقیر میکند. یک صحنه فوقالعاده تکاندهنده فیلم، دو شخصیت اصلی داستان را نشان میدهد که با یکدیگر درباره فاجعه قریبالوقوعی که به زودی برای بانکشان رخ خواهد داد و چشمانداز مالی نامطمئن آن صحبت میکنند، در حالی که یک سرایدار بین آنها ایستاده است و به طور کامل از آنچه در حال وقوع است بیخبر است و مفهوم حرفهای آنها را متوجه نمیشود.
اگر این فیلم زندگینامهای «مارتین اسکورسیزی» را که داستان ظهور و سقوط یک کلاهبردار معروف بازار سهام، «جردن بلفورت» است را ندیدهاید، یکی از بهترین بازیهای حرفهای «لئوناردو دی کاپریو» و «جونا هیل» را از دست دادهاید.
فیلم «گرگ وال استریت» بر اساس فیلمنامهای اقتباس شده از خاطرات معروف جردن بلفورت، دلال سهام شرکتهای کم ارزش از «لانگ آیلند» ساخته شده است. جردن زمانی بسیار مشهور شد که خاطرات خود را پس از گذراندن محکومیت 20 ماهه به دلیل امتناع از همکاری با پلیس منتشر کرد. مسئله مربوط به رسوایی اوراق بهادار جعلی در دهه 90 بود که وال استریت را تا مرز سقوط کشاند. در این مشکل بزرگ، بانکها و باندهای مافیایی نیز درگیر بودند.
گرگ وال استریت، شامل دیالوگها و سخنرانیهایی با لحنی پرشور است و بازیگران در آن، رفتار و بازی عالی و با اعتماد به نفسی دارند. مطمئناً از این فیلم، چند روش یاد خواهید گرفت تا صحبتهای خود را متقاعد کنندهتر کنید و در عین حال مهارتهای گفتاری خود را بهبود ببخشید. علاوه بر این، فیلم دارای زبانی قوی و همچنین صحنههای حساس است.
در سال 1987، الیور استون این فیلم دراماتیک آمریکایی را با ستارگان «مایکل داگلاس»، «چارلی شین» و «داریل هانا» کارگردانی کرد. داستان فیلم حول محور یک دلال سهام جوان است که با یک سهامدار عمده ثروتمند درگیر است. در این فیلم تمام تلاشها و معاملات مالی قانعکننده به نظر میرسد. فیلم وال استریت این واقعیت که ممکن است بازار سهام به همه ما ضربه بزند را بازگو میکند. کارگردان، این فیلم را برای ادای احترام به پدرش ساخته است.
وال استریت که در اصل برای نشان دادن افراط و لذتگرایی مرتبط با امور مالی ساخته شده است، تقریباً 35 سال پس از ساخته شدن هم در نشان دادن استخدام معاملهگران، دلالان، بروکرها، تحلیلگران و بانکداران از قدرت باورنکردنی برخوردار است.
اگرچه این فیلم به ما در مورد خطرات خرید و فروش غیرقانونی سهام یک شرکت توسط کارمندان هشدار میدهد، اما با دیدن این فیلم ممکن است با خود به این موضوع فکر کنید که: چه کسی نمیخواهد «باد فاکس» یا حتی «گوردون گکو» (البته به طور قانونی) بوده و کمی حریص باشد. به هر حال، همانطور که گکو میگوید: «طمع خوب است.»
داستان این فیلم به این موضوع پرداخته است که اقتصاد جهان با مشکل بزرگ مواجه است و ۲ فعال بازار بورس با یکدیگر همکاری میکنند تا از این اتفاق جلوگیری کنند. به کارگیری مناسب و دقیق مفاهیم بورس و سرمایه گذاری باعث شده است که این اثر به عنوان یکی از ریفرنسهای مدیریتی که دانشجویان ام بی ای باید آن را تماشا کنند، تبدیل شود.
فیلم «بربرها پشت دروازه» یک فیلم تلویزیونی تا حد زیادی فراموش شده، محصول سال 1993 با محوریت خرید اهرمی شرکت صنایع غذایی آمریکایی به نام «آرجیآر نبیسکو» است. فیلم بربرها پشت دروازه، این رویداد واقعی را به شکلی آزادانه و خلاقانه به تصویر میکشد. مخاطبان این فیلم از بیکفایتی و طمع مدیر عامل شرکت نبیسکو، «فردریک راس جانسون» و مذاکرات پشت صحنه و تقلب پیرامون این خرید اهرمی و استقراضی معروف، شوکه و سرگرم خواهند شد.
برعکس فیلم بربرها پشت دروازه که در یک اتاق پر زرق و برق هیئت مدیره شرکت اتفاق میافتد، فیلم «اتاق بخار» در پایینترین سطوح بازار مالی فیلمبرداری میشود. در حالی که اتاق بخار یک داستان غیر واقعی است، اما شرکتهای پامپ و دامپ (روشی کلاهبرداری در بازارهای مالی که موضوع فیلم درباره این مسئله است) و درد و رنجی که بر قربانیان خود وارد میکنند، بسیار واقعی هستند.
این فیلم به کسانی که شروع به سرمایهگذاری در بازار سهام میکنند این هشدار را میدهد که در شرکتهای شفاف و قابل اطمینان که فعالیت آنها مبتنی که اصول بنیادی سالم و صحیح است سرمایهگذاری کنند و در کار خود همیشه از این ضرب المثل پیروی کنند: «آنقدر خوب است که باورکردنی نیست.»
این فیلم ترکیبی از ژانر مهیج، اکشن و تاملبرانگیز است و در پسزمینهای از امور مالی و سرمایهگذاری اتفاق میافتد. در فیلم «روانی آمریکایی» کریستین بیل، نقش یک بانکدار سرمایهگذار ثروتمند با رازی تاریک را بازی میکند. این فیلم اقتباسی از رمان «برت ایستون الیس» است. در حالی که میزان کمی از این فیلم درباره دنیای واقعی مالی است، اما به دنیای سورئال که طبقه نخبگان مالی در آن زندگی میکنند تعلق دارد و گسست زیاد و غیرعادی که آنها بین خود و واقعیت دارند را نشان میدهد.
این فیلم که اقتباسی تحسینشده از نمایشنامه «دیوید مامت» است، بر روی تیمی از فروشندگان مستغلات ستمدیده تمرکز میکند که اخلاقشان پس از سالها کار برای شرکت بیوجدانشان کاملا از بین رفته است. فیلم «گلنگری گلن راس» حرص و طمع و تاکتیکهای پنهانی را که موقعیتهای فروش ممکن است در معرض آن قرار بگیرند و همچنین فشاری که توسط مافوق آنها بر فروشندگان وارد میشود را نشان میدهد.
کل بازیگران فیلم، درجه یک و عالی هستند، اما میتوان گفت که سخنرانی انگیزشی «الک بالدوین» بهترین صحنه فیلم است و بهترین و بدترین چهرههای نیروی کار تحت فشار شدید را نشان میدهد.
این فیلم داستان «نیک لیسون» معاملهگر را روایت میکند که به تنهایی باعث ورشکستگی بانک برینگ (Barings Bank)، دومین بانک تجاری قدیمی جهان شد. لیسون که یک ستاره نوظهور در بازار خرید و فروش سهام سنگاپور بود، به همان سرعتی که اوج گرفت، سقوط کرد و ضررهای هنگفتی را از مافوق خود در حسابهای پنهانی مخفی کرد. در نهایت او به سمبل تمام معاملات شکست خورده در یک زمان کوتاه در روزنامه نیهون کیزای (Nikkei) تبدیل شد. در حالی که خود فیلم بسیار سرگرمکننده است، داستان لیسون هم درس بزرگی در مدیریت ریسک و اشتباهات مالی به مخاطب میدهد.
این فیلم که یک ورژن امروزی از داستان شاهزاده و گداست، یک کمدی کلاسیک است که فراز و نشیبهای تجارت را به تصویر میکشد. «ادی مورفی» نقش یک بازیگر کلاهبردار خیابانی را دارد که فریب میخورد تا مدیر یک شرکت تجارت کالا شود و ناخواسته جانشین مدیر اشرافزاده خود با بازی «دن اکروید» میشود.
داستان، حول محور دو میلیونر بیرحم میچرخد که شرط میبندند یک کلاهبردار خیابانی تمام آنچه که برای تبدیل شدن به یک سرمایهگذار مشهور موفق لازم است را دارد. صحنههای پایانی فیلم با به تصویر کشیدن یک جلسه معاملاتی دیوانهکننده، عمیقا بر روی مخاطب تاثیر میگذارد و پایانی نفسگیر را به ارمغان میآورد. این فیلم ساختار طبقاتی اجتماعی، اقتصادی آمریکا و کلیشههای مختلف مرتبط با آن را به خوبی آشکار میکند.
فیلم بازار یک درام هیجان انگیز محصول سینمای هند است. این فیلم داستان یک تاجر سهام به نام رضوان را روایت میکند که در گیرودار فعالیتهای اقتصادی درگیر تجارت داخلی و شبکههای فاسد آن میشود. نگاه فیلمساز به مقوله بازارهای مالی منطبق با واقعیت است و از این منظر مخاطب را قانع میکند. فلسفه فیلم بازار مخاطب را در برابر یک سه ضلعی قرار میدهد: پول، قدرت و تجارت. اگرچه این فیلم جزو اولین آثار سینمای بالیوود بود که به موضوع بازارهای مالی میپردازد اما تماشاگران نسبت به آن واکنش مثبت داشتند.
سهام فیلمی هیجانانگیز به کارگردانی میرا منون است. این فیلم داستان نائومی بیشاپ، یک بانکدار و سرمایهگذار را به تصویر میکشد که در تلاش برای رسیدن به ثروت است. او توسط دادستانی که به او مظنون شدهاند تحت نظر است. بنابراین باید شبکهای از فساد را در این داستان پیدا کند. در این میان خرابکاری و خیانتهای یک همکار باعث میشود که او دچار مشکلات بیشتری در مسیر پیدا کردن حقیقت شود. بیشاپ با مشکلات حرفهای از جمله از دست دادن اعتماد مشتری هم روبرو میشود.
پس از اینکه مردی به نام بودول به دلیل توصیه یک کارشناس مالی در یک برنامه تلویزیونی تمام پسانداز خود را از دست میدهد، به دنبال کارشناس و خدمهاش میرود و آنها را به گروگان میگیرد تا در مورد سقوط سهام پاسخ بگیرد. هیولای پول به کارگردانی جودی فاستر و بازی جرج کلونی، جولیا رابرتس، جک اوکانل، دومینیک وست، کترینا بلف و جیانکارلو اسپوزیتو از آثار مطرح در زمینه فیلمهای اقتصادی و بازار مالی است. این فیلم این پیام را به مخاطب منتقل میکند که اعتماد کورکورانه به افرادی که خودشان را به دروغ کارشناس بازار مالی معرفی میکنند نتیجه خوبی را در پی نخواهد داشت.